با تو همه ی رنگهای این سرزمین را آشنا می بینم . با تو همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کنند . با تو آهوان این صحرا دوستان همبازی منند . با تو زمین گاهواره ایست که مرا در آغوش خود می خواباند ; ابر حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند . با تو دریا با من مهربانی می کند . با تو سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند . با تو نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می کند . با تو من با بهار می رویم . با تو من در عطر یاسها پخش می شوم . با تو من در هر شکوفه می شکفم . با تو من در طلوع ، لبخند می زنم ; در حلقوم مرغان عاشق می خوانم ; در نای جویباران زمزمه می کنم . با تو من در خلوت این صحرا ، در غربت این سرزمین ، در سکوت این آسمان ، در تنهایی این بی کسی ، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم . بی تو ، من ... دل تنگ است... و من جویای تو........